حس من و تو

 

تا اطلاع  ثانوی به روز نمیشه

 

+نوشته شده در یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:,ساعت15:1توسط علی و مریم | |

 

 خدای من : کمـــــــکم کن

علی جان برا سه تا پست اخیر ممنون

قالبی که گذاشته بودی هم خیلی قشنگ بود ولی نظرات کامل قرار نمیگرفتن برا همون عوضش کردم... البته با اجازه ی شما

+نوشته شده در جمعه 10 آذر 1391برچسب:,ساعت19:44توسط علی و مریم | |

نگـــــــران نباش،

" حــــال مـــن خـــــوب اســت " بــزرگ شـــده ام ...

دیگر آنقــدر کــوچک نیستـم که در دلـــتنگی هـــایم گم شــوم!

آمـوختــه ام،

که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش" زندگیست "

...آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای " نبــودنـت " تنگ نشـــود . . .

راســــــتی، دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خــــــــوب یاد گـــرفتــه ام ...

" حــــال مـــن خـــــــوب اســت " ...خــــــوبِ خــــوب!!

+نوشته شده در سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:,ساعت15:6توسط علی و مریم | |

 بعضی ها را هرچقدر هـم که بخواهی ؛

“تمام” نمی شوند ….

همش به آغوششان بدهکار میمانی !

حضورشان”گـرم” است ؛ سکوتشان خالی میکند دل ِآدم را …

آرامش ِ صدایشان را کم می آوری !

هر دم هر لحظه “کم” می آوریشان …

آخ که چقدر کم دارمت ….

 

+نوشته شده در سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:,ساعت15:1توسط علی و مریم | |

♥♥♥
♥♥♥♥♥
♥ چه شد در من ؟♥
♥نمیدانم♥
♥فقط دیدم پریشانم♥
♥فقط یک لحظه فهمیدم♥
♥که خیلی دوستت دارم♥
♥♥♥♥♥
♥♥♥

+نوشته شده در سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:,ساعت14:42توسط علی و مریم | |

امیرالمومنین (علیه السلام) :

ای مالک, اگر دیدی کسی در آخر شب مشغول گناه است

روز بعد , به چشم یک گناهکار به او نگاه نکن .

شاید اول صبح توبــــــــــــه کرده باشد.

*****

  *السلام علیک یا ابا عبدلله الحسین*

 ../upload/1/0.125264001307176266_parsnaz_ir.jpg

خدایا شکر آقاجون

بازم محرمت رو دیدم

+نوشته شده در شنبه 4 آذر 1391برچسب:,ساعت12:58توسط علی و مریم | |

 

" ایمیلی که با خوندنش اشکام خود به خود سرازیر می شدن"

 " فرستنده عشقم:علی "


    آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم

    آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی

بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است
 
آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت
 
بگذار لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت
 
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
 
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
 
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت
 
چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
 
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
 
آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را
 
میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود....
 
در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
 
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
 
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
 
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ، عشق است که من و تو را
 
نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
 
خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم
 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,ساعت22:24توسط علی و مریم | |