حس من و تو

همه از تو مي خواهند..بدهي....
من از تو مي خواهم: بگيري...
خدايا!...
اين همه حس دلتنگي را از من بگير...

+نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت20:1توسط علی و مریم | |

 روزی اگــر نبودم ، تـــنها آرزوی ســـاده ام ایـــن است

زيــر لــب بگويي :

"یـــــــادش به خـــیر"  

+نوشته شده در چهار شنبه 29 شهريور 1391برچسب:,ساعت19:17توسط علی و مریم | |

فاصله گرچه دست های ما را از هم جدا کرد ولی خوشحالم که جرات ندارد به دل هایمان نزدیک شود.

                             علی جان دلم برات خیلی تنگ شده

+نوشته شده در چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:,ساعت19:3توسط علی و مریم | |

 

تو نبودي و من با عشق نا آشنا بودم

تو نبودي و در نهان جانه دلم جايت خالي بود

تو نبودي و باز به تو وفادار بودم

تو نبودي و جز تو هيچ كس را به حريم قلبم راه ندادم

و تو آمدي از دور دستها

از سرزمين عشق

تو مرا با عشق آشنا كردي

با تو تا عرش دوست داشتن سفر كردم

تو مفهوم عاشق  بودن را به من آموختي

با تو كامل شدم

با تو بزرگ شدم

با تو الفباي عشق را آموختم

نداي قلب عاشقم را به گوش همه رساندم

به تو و كلبه عاشمان باليدم

تو نيمه گمشده ام شدي

حال كه اين چنين شيفته توام باش تا در كنارت آرامش بيابم

حتي براي لحظه اي از من جدا نشو

بدون تو دستم سرد است

بدون تو آغوشم تهي و لبريز درد است

به حرمت عشقمان

به حرمت لحظات زيبايمان

مرو كه بي تو من هيچم

بمان با من

بدان كه تا ابد نام تو بر قلبم حک شده

بدان كه عشقمان هميشه پاك خواهد ماند

به وفايم ايمان داشته باش

تا به تو نشان دهم معني واقعي واژه عشق را

+نوشته شده در شنبه 18 شهريور 1391برچسب:,ساعت19:46توسط علی و مریم | |

دوست داشتن همیشه گـــفتن نیست گاه سکوت است و گاه نگــــــاه ...

غـــــریبه !

این درد مشترک من و توست که گاهی نمی توانیم در چشمهای یکد یگــرنگــــاه کنیم.

+نوشته شده در شنبه 11 شهريور 1391برچسب:,ساعت16:47توسط علی و مریم | |

برای خودت زندگی کن

کسی که تو را دوست داشته باشد

با تو می ماند...

برای داشتنت می جنگد...

اما اگر دوستت نداشته باشد

به هر بهانه ای می رود.

 

+نوشته شده در شنبه 11 شهريور 1391برچسب:,ساعت16:32توسط علی و مریم | |

  تو به افتادن من در خیابان خندیدی  

 

و من . . .

 

 تمام حواسم به "چشمان مردم "شهر بود

 که عاشق خنده هایت نشوند.

 

 

 

 

+نوشته شده در شنبه 11 شهريور 1391برچسب:,ساعت16:12توسط علی و مریم | |

 هرگز نگو كه دوست داري اگر حقيقتا به آن اهميت نمي دهي /درباره احساساتت سخن نگو اگر واقعا وجود ندارد/ هرگز دستي را نگير وقتي قصد شكستن قلبش را داري/ هرگز نگو براي هميشه وقتي مي داني كه جدا مي شوي/ هرگز به چشماني نگاه نكن وقتي قصد دروغ گفتن داري /به كسي نگو كه تنها اوست وقتي در فكرت به ديگري فكر مي كني /هرگز قلبي را قفل نكن وقتي كليدش را نداري/ هرگز سلامي نده وقتي مي داني كه خداحافظي در پيش است.....

+نوشته شده در جمعه 10 شهريور 1391برچسب:,ساعت22:36توسط علی و مریم | |

               

چقدر زمونه بی وفاست

نمی دونم خدا کجاست

یکی بیاد بهم بگه کجای کارم اشتباست ؟

گاهی می خوام داد بکشم اما صدام در نمیاد

بگم آخه خدا چرا دنیا به آخر نمیاد ؟

     

 

+نوشته شده در جمعه 10 شهريور 1391برچسب:,ساعت20:42توسط علی و مریم | |

دلم گرفته آسمون ، نمیتونم گریه کنم

شکنجه میشم از خودم ، نمیتونم شکوه کنم

انگاری کوه غصه ها ، رو سینه من اومده

آخ داره باورم میشه ، خنده به ما نیومده

 

+نوشته شده در جمعه 10 شهريور 1391برچسب:,ساعت20:39توسط علی و مریم | |

 

عاشقتم همه ی وجودم

خدایا منو به علی برسون

+نوشته شده در جمعه 10 شهريور 1391برچسب:,ساعت17:29توسط علی و مریم | |

 نگران نباش

نمی شود دوستت نداشت

لجم هم که بگیرد از دستت

دفترچه ی خاطراتم

پر از فحش های عاشقانه میشود
!!!...

+نوشته شده در جمعه 10 شهريور 1391برچسب:,ساعت17:28توسط علی و مریم | |

آدما وقتی دلشون میگیره چیکارمیکنن...

گریه میکنن...موزیک گوش میدن...قدم میزنن...با صدای بلند با خودشون حرف میزنن... با خدا دردودل میکنن...چیکارمیکنن؟

من بیشتر وقتا از تنهایی دلم میگیره...خیلی تنها شدم...کسی رو ندارم که باهاش درد و دل کنم و از دل تنگی هام و آرزو هام براش بگم ...

قبل از آشنایی با علی تقریبا دور و برم شلوغ بود... ولی الان اینقدر دورم خلوت شده که خودمم به بودنه خودم شک میکنم...

خدایا فقط تو میدونی چی میکشم ...کمکم کن خدای من

+نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت21:47توسط علی و مریم | |

 راست میگفتند :

      هـــَــرکس بــه راه دلـــَــــش رفــــتْ

     زنـــدگیــَـش از دســـت رفـــتْ.

   انگــــار تـــــازه فـهـمـــیـــده ام که

     

       هــمـه ی راه هـــا را نبـــاید رفـــتْ...

 

 

 

 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت21:42توسط علی و مریم | |

 میدونی بزرگترین درد دنیا چیه؟

اینه که بفهمی بزرگترین پناهت یه پناه 
دیگه هم داره.

 

+نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت20:25توسط علی و مریم | |

 کاش می فهمیدی برای این که تنهایم تو را نمیخواهم ...
برعکس ، برای این که میخواهمت ؛ تنهایم !

+نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت20:8توسط علی و مریم | |


جای سوره ای به نام "عشق" در قرآن تو خالیست،

که اینگونه آغاز شود: و قسم به روزی که دلت را میشکنند،

و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت...!

دکتر شریعتی

+نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت19:11توسط علی و مریم | |

 زندگی شبیه شعریست ... تمام قافیه هاش با من تو فقط "ردیف " باش.

این جمله رو خیلی دوسدارم یه روز که دلم گرفته بود علی بهم گفت

+نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت16:45توسط علی و مریم | |

میگن آدما تو شرایط سخت همدیگرو میشناسن...ولی چرا تو هروقت من بهت احتیاج داشتم پیشم نموندی...هروقت بهت گفتم یکم بیشتر پیشمون بمون...تنهام گذاشتی...هروقت خواستم باهات دردو دل کنم...نبودی و مجبور بودم اشکامو ازت پنهون کنم الان با خودت میگی : مریم مقصر خودتی که درکم نمیکنی...همیشه همینو میگی

+نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت16:22توسط علی و مریم | |

شــده بعضے وقتــــا
يهــــو ديگہ دوستــش نداشتـــہ باشے؟
به خودت ميگــے
اصــلأ واسہ چے دوستــش دارم؟
مگہ كيہ؟ مگہ واسمـ چيكاركرده؟ ...
مگہ چے داره كہ از همہ بهتر باشہ؟
اصلأ من كه خيلے ازاون بهترمـ ...
بعــد بــه خــودت مےخنــــدے !
كه اصلأ واســہ چےاينقدر خودتو اذيت كردے؟!
يهو يہ چيــزے يادت ميــاد.... يہ چيز خيلــــے كوچيــك..
يہ خاطره.....
يہ حرف....
يه لبخنــد...
يــــہ نگاه...
و بعــــد .. همين... هميــــن كافيــــہ
تــا بــه خودت بيــاے و مطمئــن بشےكه نمےتونے فراموشــش كنے!!

+نوشته شده در چهار شنبه 8 شهريور 1391برچسب:,ساعت14:56توسط علی و مریم | |