برای " عشقم : علی " اینقدر دلم میخواست : یه بار آنلاین شم ببینم یه عالمه ایمیل و پی ام از "تو " دارم. اینقدر دلم میخواست : وقتی گوشیمو روشن میکنم یه عالمه اسمس و تماس های از دست رفته از "تو" رو سرم خراب شه. اینقدر دلم میخواست : مریض شم تو بیمارستان بستری شم ... چشمامو باز کنم ببینم تو با چهره ی نگران بالای سرم وایستادی و میگی : "مریمم خوبی؟؟" اینقدر دلم میخواست : وقتی چند روز ازم بی خبری ...گوشی خونمون زنگ بخوره ....ببینم خواهرته و تو بس که نگران من شدی ..مجبورش کردی زنگ بزنه سراغمو بگیره. اینقدر دلم میخواست : وقتی ازت دلخور میشم و قهر میکنم ... توی دانشگاه جلومو بگیری و بگی: "مریم دوست دارم... باور کن". اینقدر دلم میخواست : وقتی نیستم . نگرانم بشی بیای درخونمون ...همین که منو دیدی ...خیالت راحت شه ,خوشحال شی و بری. اینقدر دلم میخواست : وقتی اس میدم بگی : "مریم دلم برای صدات تنگ شده ... زنگ بزنم صداتو بشنوم؟؟ قول میدم زودی قطع کنم". اینقدردلم میخواست : مامانت زنگ بزنه خونمون بگه :" پسرم منو دیوونه کرده بس که از تو , توی خونمون حرف میزنه ... زنگ زدم بهت بگم قدرشو بدون ...خیلی میخوادت." اینقدر دلم میخواست : بهم بگی "مریم دوست داشتن تو برام یه دنیا ارزش داره و من همین که بدونم تو دوسمداری و همیشه باهامی برام کافیه و هیچ غمی ندارم". اینقدر دلم میخواست : وقتی بهت میگم "علی از فلان کار یا فلان جا خوشم نمیاد" بگی " باشه عزیز... ولی فقط بخاطر تو انجام نمیدم یا نمیرم".(آخ که من عاشق این فقط به خاطر تو گفتنام) اینقدر دلم میخواست : وقتی ناراحتم و غصه دارم بگی" مریم ما همدیگرو داریم ... باهم دیگه مشکلاتمون رو حل میکنیم". اینقدر دلم میخواست : موقع انتخاب واحد مجبورم کنی درسایی که باهمیم رو بردارم و بگی " مریم کلاسایی که تو نیستی برام خسته کننده س ...دوست ندارم برم". اینقدر دلم میخواست : بگی "مریم دیشب دلم بد جوری بهونه ی نبودنتو میگرفت ... سر نماز کلی دعا کردم و اشک ریختم تا خدا این عشق پاک رو بی جواب نذاره و تو رو بهم بده ". دلم خیلی چیزا میخواد ...چیزایی که به ظاهر کوچیکه ولی با شنیدنیش میفهمی یکی تو رو به خاطر خودت دوست داره .حتی اگه تو دوسش نداشته باشی ... چیزایی که برات از صد تا کادو و هدیه ی گرون قیمت بارزشتره چون با شنیدنش به با ارزش بودنت پی می بری... میفهمی یکی هست که تو براش مهمی و اون موقع است که به مهم بودن خودت افتخار میکنی.
عشقم : برای همه ی اذیت کردنام ...غر زدنام ...بهونه گرفتنام ...برای همه ی بدی هام ازت معذرت میخوام. نفسم : اینو بدون هیچ وقت ازقصد حرفی نزدم که برنجی ... اگه حرفی میزنم بزار به پای دل تنگ بودنم ... بزار به پای بد بودنم و ببخشم. علی جان : تو عشق منی ... زندگی منی ... نمیدونی وقتی باهام حرف میزنی چقدر آروم میشم ... همه ی غصه هامو فراموش میکنم ... دلم میخواد همیشه پیشم باشی ... همدمم باشی ... بهم حق بده دلخور بشم از اینکه کم برای بودنه با من وقت بزاری ... علی جانم من به تو و عشقت ایمان دارم ... باورم کن ... عزیزم هیچ وقت تنهام نذار !!(بخدا همشو رو از ته دل گفتما) دوستت دارم تنها عشقم
سالروز آشناییمون مبارک عزیزدلم "یک لحظه دلم خواست صدایت بکنم یادی ز وجود با صفایت بکنم آشوب دلم به من چنین فرمان داد در سجده بیفتم و دعایت بکنم" یادش بخیر چه زود گذشت دوسال پیش این اولین اسمسی بود که من بهت دادم * بعدا نوشت : روز چهارشنبه برام یه روز پر از استرس بود ... جدی از بس فکرمیکردم که امروز چی میشه و چه جوری تموم میشه که مچ دستم درد گرفته بود بس که میترسیدم و جوش میزدم ولی خوب خدارو شکر همه چی خوب بود ... وقتی بهت زنگ زدم و گفتی جایی کار داری و دیرت میشه و نمیتونی بیای,دلم گرفت ولی قربون دلت بشم که زود نظرتو عوض کردی و گفتی میای وقتی دیدمت دلم میخواست زمان رو همون جا نگه دارم و بپرم تو بغلت و یه عالمه ب و س ت کنم ولی خوب به دلایل امنیتی دیدارمون چند لحظه بیشتر نبود ... و بعد ازاینکه هدیه ای که برات گرفته بودمو دادم خواستم برم ... با تعجب گفتی کجا؟؟؟ (الهی قربون حرف زدنت بشم من جیگرم) خیلی خوشم اومد ... هیچ وقت اون روز یادم نمیره ...چهره ی مهربونت همش جلو چشمه.... میگما: علی ما اگه پیش هم باشیم مطمئنم هیچ کدوم از این بحثایی که الان ازهم دوریمو نمی کنیم ... چون همه بحث کردنامون درباره دور بودنمون از همه و دل تنگ بودنمونه ... من مطمئنم کنار هم خیلی خوشبخت میشیم دوست داشتم خاطره ی اون روز رو بنویسم تا هر وقت میخونمش چهره ی معصومت یادم بیفته ..."بابا معصــــــــوم" علی من: دلم میخواست باهم عکس دونفره میداشتیم ... میذاشتم تو این پست و براش رمز میذاشتم و هی همه کامنت میذاشتن :"لطفا به منم رمز بده" علی جونم ما خدا رو داریم ... همدیگرو داریم ... ایشالله میرسه که یه روز پیش هم باشیم و از باهم بودنمون لذت ببریم.خدا خیلی بزرگه علی... زمان همه چیزو حل میکنه... من دلم روشنه دردت به جونم
گاهی دلت میخواد همه بغض هات از توی نگاهت خونده بشن ... کاش معنی سکوتم رو می فهمیدی دیشب خیلی دلم برات تنگ شده بود ... هرکار میکردم خوب نمیشدم... دیگه نمیدونم با چی خودمو سرگرم کنم تا کمتر بی توجهی هاتو ببینم ... آخرش بغضم ترکیدو کلی با مامانم حرف زدمو گفتم : دلم براش تنگ شده ...دیگه نمیدونم با دلم چیکار کنم مامانم الهی دورت بگردم که به همه ی حرفام گوش دادی و برا بی کسی دخترت اشک ریختی ... فدات بشم که اینقدر مهربونی ....
وقتی برای کســــــی مهم باشی ... آن شخص همیشـــــــه راهی برای وقت گذاشتن با تو خواهد یافت: نه بهــــانه ای نه دروغی نه شکست عهدی هیچ چیز
خدا چقدر دلم گرفته ... این اشکا هم که امون مو بریدن...نمیخواستم از دل تنگیام بنویسم . که مبادا عشقم ... همه وجودم یه ذره ناراحت شه ... و غصه بخوره... ولی دیگه نتونستم طاقت بیارم...آخ خدا چی میشد منم میتونستم مث همه ی آدما ...مث همه ی اونایی که عاشقن و از عشقشون دورن ...گوشی رو بردارمو بدون هیچ ترس و دل هوره ای بهش زنگ بزنمو تا میتونم براش اشک بریزمو از دل تنگیامو غصه هام بگم ...از دردایی که هیچ وقت به زبون نیاوردم تا کسی دلش به حالم نسوزه...تا مبادا علیمو ناراحت کنم...ولی دیگه خستم..از همه چی... * بابام نقطه ضعفم دستش اومده یعنی هم بابام هم داداشم میدونن من زندگیم به درس و دانشگام بنده...تا میام یه حرفی بزنم بابام میگه اگه گذاشتم بری دانشگاه... اگه این کامپیوترتو جمع نکردم...خدایا خسته شدم... خسته... کی باشه درسم تموم شه و راحت شم از این همه تهدیدای الکی و غرزدنای بابام... هیچ وقت دوست نداشتم این جور حرفا رو به علی بزنم تا پیش خودش فکرنکنه بابام آدمه بدیه ... و ذهنیتش دربارش عوض شه ...کاش بابای منم یکم منطقی بود و الکی همه چی رو بهم ربط نمیداد... * آخه مادره من تو که هم دختر داشتی وهم پسر دیگه منو چرا به این دنیا آوردی... خدایا : به خدا قسم خستم
دوست دارم علی من
نفسم عیدت مبارک کی باشه این عیدارو پیش هم باشیم و تو به من عیدی بدی
الهی قربونت بشم من علی جونم ... مرسی یکی یکدونه ی من
راستشو بگم تا چند وقت پیش تقریبا هفت هشت ماهه پیش , مردد بودم همش تو فکر این بودم که نکنه عشقی که ازش حرف میزنیم , عشق واقعی نیست و از روی هوس یا عادته که باهمیم... ولی الان دیگه مطمئن شدم اینجوری نیست و عشقی که بین ماست پاک پاکه... با وجود این همه دوری و سختی بازهم باهمیم علی جونم : ما فقط همدیگرو داریم ... پس نباید مشکلات پیش پا افتاده و حرفای بقیه ذره ای از محبتی که بین مون هست رو کم کنه... نگو درکت نمیکنم ... به جان خودم میفهممت گلم ... فقط یه گله ازت دارم تازگیا بهونه گیر شدی ها عصبی شدی خودتم فهمیدی؟؟؟؟ تا یه حرفی میزنم زودی ناراحت میشی و بهت بر میخوره ... عزیزدلم میدونم منم خیلی بد شدم و همش بهونه ی نبودنت رو میگیرم
عشق چیز عجیبی نیست عزیز دلم ! همین است که تو دلت بگیرد و من نفسم ! علی جان خسته نباشی مرد من
تا وقتی زنده ام و نفس میکشم عاشقتم همه ی زندگیم
* خدایا به دادم برس *
سکوت همیشه نشانه ی رضایت نیست شاید... کسی دارد پشت یک بغض خفه می شود *** چقدر نسبت بهم بی مهر شدی... حتی به آیدیم پی ام هم نمیدی ... خداکنه همین طور که میگی باشه و فقط سرت شلوغ باشه علی یه سوال : اگه هنوزم موقعیتمون مثل قبل بود ... تو بازم صبح تا شب و شب تا صبح به من اسمس میدادی؟؟؟ خداجونم خیلی بهت احتیاج دارم ... خواهش میکنم تنهام نذار
دلم میخواد برات بنویسم ... از این چند روز دوری بگم که برام هر لحظه ش مثل یه ساعت گذشت ... یادته روزای اول آشناییمون میگفتیم : چرا ما نمیتونیم با هم قهر کنیم؟... الانم بعد دوسال هنوز مث قدیمیم ... این خوبه مگه نه علی ؟ این یعنی هنوزم مث سابق عاشق همیم ... دیروز گفتی از یه اتفاقاتی که توی گذشتمون بوده ناراحتی...خوشحالم که اینجوری فکرمیکنی ... خوشحالم که به باهم بودنمون فکرمیکنی. یه روز آبجیت بهم گفت:اینو بدون علی آدمه بی وفایی نیست ... الان دیگه بهم ثابت شده که نیستی ... بهم گفت داداش من آدم خوش گذرونی هم نیست...راست میگفت... آخه با وجود این همه سختی و دوری ما هنوز به باهم بودن فکرمیکنیم... خودمونیم چقدر ازت تعریف کرده ها...خوب تعریفم داشتی گلم نفسم ببخش که بعضی وقتا درکت نمیکنم و ناراحتت میکنم ... خوب منم دلم میخواد پیشم باشی ولی ما خدا رو داریم ... مگه نه دردت به جونم؟ علی دلم روشنه ... میدونم یه روزی میرسه که همه ی این سختی ها و دلتنگی ها تموم میشه و من و تو کنارهمیم... خدا جواب این عشق پاکو میده مطمئن باش...فقط باید از خودش بخوایم کمکمون کنه خدارو شکرمیکنم که همه چی خوبه... خیلی دوستت دارم علی ... بیشتر از قبل ( قدرمو بدون دختره به این خوبی کجا میتونستی پیدا کنی )
|
About
خدایا کمکمون کن******* این وبلاگ متعلق به من و عشقم: علی جونه...ما دوسال پیش تو دانشگاه باهم آشنا شدیم ... شخصیت علی باعث شده من هر روز بیشتر از قبل شیفته ش بشم ...اون خصوصیاتی داره که از نظر من از خیلی ها برتره و بهتره ... علی اولین و آخرین عشق منه ... من به صداقت ,محبت و وفاداریه عشقم ایمان دارم... امید دارم با صبر و توکل به خدا این روزهای سخت دوری هم تموم بشه وما طعم شیرین خوشبختی رو درکنار هم بچشیم.**************** علی جانم : آرامـش وجــود مـن بــودنــم در آغــوش مــردانــه اتـ استـ بگـذار حـســودان هــرچـه مے خــوآهـنـد بگــویـنـد جــز تـو و عـشــق تــو تـمـوم دنـیــآ پــر Archivesآذر 1391آبان 1391 مهر 1391 شهريور 1391 Authorsعلی و مریمLinks
عشق و خیانت
تبادل
لینک هوشمند
Specificفال روزانهکد موسیقی وبلاگ قیمت طلا آپلود عکس پمپ بنزین بازی آنلاین LinkDump
حمل و ترخیص خرده بار از چین |